۱۳۹۳ مرداد ۱۸, شنبه

خدا رو شکر

خدا رو شکر این ماه رمضان هم به یکی دیگه از آرزوهام که یه زمانی خیلی برام بزرگ و دور از دست رس بود رسیدم. دیروز موقع اذان کلی خدا رو شکر کردم٬ اما همون لحظه یه چیز دیگه هم به ذهنم رسید: وقتی بچه بودم و یه چیزی رو خیلی می خواستم و برای داشتنش خیلی تلاش می کردم بعد از اینکه به دستش می آوردم متوجه می شدم که اون قدر هم که من فکر می کردم مهم نبوده وشاید اون قدر که فکر می کردم ازش لذت نمی بردم٬ منظورم این نیست که ناشکری می کردم٬ نه! اصلاً منظورم این نیست٬ قدرشو می دونستم اما بعد ز مدتی دیگه جذابیت نداشت. اون موقع فهمیدم که هیچ وقت نباید خودمو ناراحت کنم برای چیزی که ندارم چون وقتی تود چیزو داشته باشم بعدش یه چیزه دیگه می خوام و این روال همین طوری ادامه پیدا می کنه. این طبیعت آدم هست می دونم٬ اما به هر حال من به این نتیجه رسیده بودم. همیشه اگه چیزی رو که ازش خوشم می اومد داشتم خوشحال می شدم اما اگه نداشتم ناراحت نمی شدم٬حسرت نمی خوردم. دیروز وقتی خدا رو شکر کردم یه لحظه این فکرها اومدن به ذهنم با خودم گفتم این آرزو هم مثل خواستم بقیه چیزها وفتی داریش و بر آورده می شه عادی میشه. از این فکر خودم ترسیدم٬ گفتم یعنی آلان اون چیزی که این همه براش دعا کردم و از هدا هواستم به این راحتی بی ارزش شد؟؟!!
اما اون فکر ها مال یه لحظه بود٬ خو که فکر کردم دیدم اون چیزهایی که داشتنشون عادی می شه و از چشم می افتن مادیت هستن. یه چیز هایی هست که هیچ وقت بی ارزش نمی شن مثل آرزویی که من داشتم و حالا برآورده شده و حالا هزار بار خدا رو شکر می کنمو اصلاً هم ارزششو از دست نداده٬ مثل دوست داشتن٬ مثل تلاش رای راضی کردن کسایی که دوستشون داریم٬ مثل کمک کردن به بقیه( که در ضمن من تا حالا نفهمیده بودم چه لذتی داره).  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر